{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
نمیدونم چرا لبهام خنده از یادشون رفته وقتی اون بود حتی با فکرش لبخند روی لبهام خونه میکرد فکر کنم با رفتنش حافظه لبهامو پاک کرده حالا دیگه یادشون رفته که قبلا چطور میخندیدند!!!
آخه بی انصاف من که چیزی نگفتم تقصیر چشمهام بود تورو با اون دیدن ... چرا پس تو منو ول کردی؟من که مقصر نبودم تقصیر چشمهام بود.....
گفتم حالا که رفتی بهت بگم رفتنت آرومم کرد....چون فهمیدی که باید بری....
بس که دامان بهاران گل به گل پزمرده شد باغبان دیگر به فروردین ندارد رغبتی.....
شمع وقتی داستانم را شنید آتش گرفت....شرح حالم را اگر نشنیده باشی راحتی...
خیال بافی بیش نبود آدم بودنت....خودم را گول میزدم که در حد منی....
من طاقت نمیاورم...کارمن نیست فراموش کردن چشمهایت...بختک نیس این تو هستی که درخوابم میای و بغض گلویم را میفشارد...دوباره صدایم کن تا بیدار شوم...
خسته شدم ...بس کن دیگه برگرد...ببین بغض کردم...اگه نیای گریه میکنما...
گریه نکن که تقدیر نخواست که مال من شی میخواست تنها بمونم... پس سهم عشق من چی؟؟
که هر چه بخت بلند است عمر کوتاه است..........................
بگین برگرده...گلوم زخمه از بغضهایی که وا نشده...
مقصر خود ماییم عشق را به کسانی ارزانی میکنیم که از زندگی ، جز آب و علف روزانه، نه میفهمند , نه میخواهند . . .
خدايا...! خط و نشان دوزخت را برايم نكش!! جهنم تر از نبودنش جايي را سراغ ندارم....
سخت میگذرد این روزها قرار است از او برای دلم یک انسان معمولی بسازم
خونه پراز رنج سکوته وای دلم تنگه/گلهای گلدون وای چه بی رنگه/ گل توی گلدون داره می میره/راه نفس را بغض دیدار تو میگیره/
اوج دلتنگی وقتی که نه میتونی صداشو بشنوی نه میتونی ببینیش..فقط باید به عکسی که ازش داری نگاه کنی ..همین.......
نمیدونم چرا لبهام خنده از یادشون رفته وقتی اون بود حتی با فکرش لبخند روی لبهام خونه میکرد فکر کنم با رفتنش حافظه لبهامو پاک کرده حالا دیگه یادشون رفته که قبلا چطور میخندیدند!!!
آخه بی انصاف من که چیزی نگفتم تقصیر چشمهام بود تورو با اون دیدن ... چرا پس تو منو ول کردی؟من که مقصر نبودم تقصیر چشمهام بود.....
گفتم حالا که رفتی بهت بگم رفتنت آرومم کرد....چون فهمیدی که باید بری....
بس که دامان بهاران گل به گل پزمرده شد باغبان دیگر به فروردین ندارد رغبتی.....
شمع وقتی داستانم را شنید آتش گرفت....شرح حالم را اگر نشنیده باشی راحتی...
خیال بافی بیش نبود آدم بودنت....خودم را گول میزدم که در حد منی....
من طاقت نمیاورم...کارمن نیست فراموش کردن چشمهایت...بختک نیس این تو هستی که درخوابم میای و بغض گلویم را میفشارد...دوباره صدایم کن تا بیدار شوم...
خسته شدم ...بس کن دیگه برگرد...ببین بغض کردم...اگه نیای گریه میکنما...
گریه نکن که تقدیر نخواست که مال من شی میخواست تنها بمونم... پس سهم عشق من چی؟؟
که هر چه بخت بلند است عمر کوتاه است..........................
بگین برگرده...گلوم زخمه از بغضهایی که وا نشده...
مقصر خود ماییم عشق را به کسانی ارزانی میکنیم که از زندگی ، جز آب و علف روزانه، نه میفهمند , نه میخواهند . . .
خدايا...! خط و نشان دوزخت را برايم نكش!! جهنم تر از نبودنش جايي را سراغ ندارم....
سخت میگذرد این روزها قرار است از او برای دلم یک انسان معمولی بسازم
خونه پراز رنج سکوته وای دلم تنگه/گلهای گلدون وای چه بی رنگه/ گل توی گلدون داره می میره/راه نفس را بغض دیدار تو میگیره/
اوج دلتنگی وقتی که نه میتونی صداشو بشنوی نه میتونی ببینیش..فقط باید به عکسی که ازش داری نگاه کنی ..همین.......
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}